برگزیده

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 132

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

آفتاب خوردن-سختی کشیدن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

به حساب-مثلا-یعنی

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

 

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

جان جانی-صمیمی-یکدل

از خدا بی‌خبر-ظالم-نابه‌کار

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

پت پتی-موتور سیکلت

ته خوار-بچه باز

خط کش-وسیله ای برای زسم خط

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

خواب گرد-کسی که در خواب راه می رود
پا-حریف

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

این پا آن پا کردن(دودل بودن، وقت تلف کردن)

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

 

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

تو پای کسی پیچیدن-مزاحم کسی شدن

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

خَنج-ناخن کشیدن بر چیزی

بازو دادن-یاری دادن

خارج از حد-بیش از اندازه

 

از پشت کوه آمدن(بی‌خبر از آداب و رسوم بودن، دهاتی بودن)

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن

این خاکدان(دنیا)

دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

دل کندن-دست کشیدن-رها کردن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

جیغ و ویغ-داد و فریاد

دزدی گرگی-دله دزدی
دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم
دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام
خدا قوت-خدا قوت بدهد-خسته نباشی

بامبول زدن-حقه سوار کردن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

بار کسی نبودن-شعور و آگاهی نداشتن

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

پیگرد-پی گیری-تعقیب

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

آیه‌ی یاس(آن که بدبینی را به کمال می‌رساند)

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

ته نشین شدن-رسوب کردن

چشم انداختن-نگاه کردن

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

 
تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

دندانه دندانه-دارای برجستگی ها و بریدگی هایی در کناره

تار-از محلی راندن

پیه سوز- پی سوز

زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

دوش فروش-ربا خوار

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

جلز و ولز-سوز و گداز

بومی-محلی-اهل همان سرزمین

جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن

جزاندن-آزار و اذیت کردن

خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

تو پوست کسی افتادن-کسی را وسوسه کردن

 

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

زانویی-زانو

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

تخته پوست-زیرانداز پوستی

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)
بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

تند-بسیار تلخ و تیز-سخت و شدید-پر رنگ

 
زحمت کشیدن-کار کردن

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

درد گرفتن دل از اسهال

خبرکشی کردن-سخن چینی کردن

چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن

آلکلی-معتاد به الکل

پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

دود چراغ-کشیدن شیره

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

پَس-ناجور-خراب

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن

ابوقراضه-ابوطیاره
رایانه-کامپیوتر

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

 
جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

در هم لولیدن-توی هم رفتن

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

راه باز است و جاده دراز-اگر می توانی به قصد خود عمل کن

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

خط کش-وسیله ای برای زسم خط

 

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن
ته خوار-بچه باز

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

راپرت-گزارش-خبر

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن

چار چنگولی-سفت و محکم-با دست ها و پا ها
خون کسی را به جوش آوردن-کسی را بسیار خشمگین ساختن
چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی

بی قواره-بد شکل

تراشیده شدن-لاغر شدن

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

پیاز خرد نکردن به ریش کسی-از کسی ترسی نداشتن-به کسی اعتنایی نداشتن

خدا نکرده-امیدوار این طور نباشد

حق دادن-تایید کردن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن
 

بیراهه-راه میان بر ولی دشوار

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

آتشِ بسته(طلا)

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

زیر سازی-ساختن قسمت زیرین جاده

آواز دادن(خواستن)

زیر چیزی زدن-حاشا کردن-انکار کردن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

الدرم بلدرم کردن-بد و بیراه گفتن-ناسزا گفتن

از دست دادن(گم کردن)

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن

جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

بد قلق-بد عادت-بد ادا

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

رسانه-وسیله ی ارتباطی

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

بلد-راهنما-کسی که راه را می شناسد

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

جوراجور-دارای انواع گوناگون

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

چای خوری-وسایل چای خوری-سرویس چای خوری

اله و بله(چنین و چنان)

تخم لق شکستن-فرصت دادن-رو دادن-کسی را به طمع انداختن

حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

به سر کشیدن-یکباره نوشیدن-بالا انداختن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده
از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

پشته کردن-روی هم انباشتن

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن

چارلا-چهار لا-چهار تو

حق البوق-رشوه

دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

جگر گوشه-فرزند

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

تلنگ در رفتن-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

حاجی ارزانی-گران فروش

دو جین-دوازده تا

چانه لغ-نگا. چانه شل

به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن

پُز دادن-خودنمایی بی جا کردن-فیس آمدن

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

چغاله بادام-بادام نارس

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

چشم چرانی-هرزه نگاهی-به رن و دختر مردم نگاه کردن
از جنب و جوش افتادن(آرام گرفتن، شور و هیجان خود را از دست دادن)

دمدمی مزاج-دمدمی

روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد

آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب

تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن

برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن

خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال

آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

دخترینه-دختر-مونث

آشنا روشنا-دوست آشنا

دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن

از گرد راه رسیده-تازه‌وارد-هنوز به کار دیگری نپرداخته

از زبان افتادن(لال شدن)

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

تا-توانایی

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن
جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

 

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه
بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

تَشَر-پرخاش-عتاب-سرزنش آمیخته با فریاد

پا به فرار گذاشتن-گریختن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

حمله گرفتن-غش کردن

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

چماق-چوبدست-گرز

جفت کردن صدا با ساز-هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک

افتاده-فروتن-متواضع
رتوش-دستکاری و آرایش عکس

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

چشم شور-آن که چشم زخم زند

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

 

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

رکاب کش-به تاخت-با سرعت

تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

 

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

 

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

دو کرپا-چمباتمه

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس
برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک
آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت

چاخانچی-کسی که همیشه دروغ بافی می کند

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

آدم بگو بخند-شیرین‌زبان و بذله‌گو

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد
بلا به دور-بلاها دور باد

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

بی عرضه-بی لیاقت-بی مصرف

دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن

آتشِ تر-شراب-لب معشوق

ترید- تلیت

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

دهن کسی را سرویس کردن-کسی را خونین و مالین کردن-به حساب کسی رسیدن
زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

آب سیر(جانور خوش‌رفتار)

باریک-دقیق-حساس

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

برچسب-نوشته ای دارای مشخصات که آن را روی چیزی می چسبانند-اتیکت

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

چشم دراندن-دقت زیاد کردن

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

انداختنی(جنس نامرغوب)

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن

بند کردن-محکم کردن

بد زبان- بد دهن

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

اُرس و پرس-پرسش و پاسخ

دوا خور-معتاد به الکل

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

ترید- تلیت

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

حدمتکار-مستخدم

داش-لوطی-مشدی

چله نشینی-خانه نشینی

خیک محمد-آدم چاق و فربه

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
 

اجباری(خدمت سربازی)

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

جد و آباد درآوردن و گفتن-دشنام دادن-ناسزا گفتن

این مطلب را هم بخوانید :   خرید سی پی | خرید cp

خوش جنس-خوش باطن-سلیم النفس

انگشت به دندان گزیدن(متحیر شدن، حسرت خوردن)

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

چاچول زدن-گشت و گذار بی هوده-ول گردی

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

دوام آوردن-استقامت کردن

دار و دسته-پیروان و اطرافیان

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

ابرو پاچه‌بزی-دارای ابروی پهن و پرمو-ابرو قجری

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

پالان کسی را لوخ کردن-به قصد فریب از کسی تعریف کردن

آمده-شوخی و لطیفه

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری
خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

خرکاری-پرکاری-مفت کاری

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

چاشته بندی-ته بندی

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

پخش-پراکنده

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

بالینی-کلینیکی

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

 

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

خشکه-مزد نقدی بدون غذا و لباس-غذای بدون پخت-لباس بدون دوخت

دل آب شدن برای چیزی-بسیار مشتاق چیزی شدن

 

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

جوغ-جوی آب

با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن

ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن

پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

بنگی-معتاد به حشیش

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

ار زبان کسی-از قول کسی

 

پا سوخت-پا بد-بد شانس

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

پا به رکاب-آماده ی رفتن
آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

پول و پله-پول

خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک

جلا دادن-مفید بودن-شفا دادن-صیقل دادن

چسی در کردن-نگا. چسی آمدن

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

زیر لبی-زیر زبانی

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

تند نویس-کسی که سریع می نویسد

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

پرداختی-مبلغ داده شده

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

خرده بُرده-مشکل-اختلاف

جا در جا-فورن-جا به جا

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

پر به پر کسی دادن- بال به بال کسی دادن

خنک شدن دل-آسایش خاطر پس از گرفتن انتقام

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

بی در رو-بن بست

امروزه روز(این روزها، در این دوره و زمانه)

 

از مرحله پرت بودن(یکسره بی‌اطلاع بودن)

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

چشم روشن شدن-شاد و خرسند شدن

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

آتش بی‌باد-ظلم-می

دل گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

چوروکیده-پر چین و چوروک

 

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش
به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی

زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند

بابت-مورد-زمینه-موضوع
تمام و کمال-کامل-به تمامی

پاگون-سردوشی

زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

چس خوری-خست-بخل

چوری-جوجه ی تازه از تخم درآمده

دک کردن-از سر وا کردن

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

بَرج-خرج های خارج از خانه

خاطر داشتن-به یاد داشتن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

دق دلی-دق دل

تو دار-راز نگهدار

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

 

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

زیر چاق-حاضر-آماده

جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ

چرند اندر چرند-پرت و پلا

 

الانه-همین حالا-هم اکنون

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

در چاه افتادن-فریب خوردن
خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

چغلی کردن-شکایت کردن
زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن

بی پا-از تاب و توان افتاده-فرسوده

انگشت‌شمار(کم، معدود)
تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

بازداشتی-زندانی موقت

تارتنک-عنکبوت-کارتنک

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

آهو چشم(معشوق، شاهد)

دار کشیدن-دار زدن

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

تته پته-لکنت زبان

دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن

ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

دهن-واحد آواز خواندن

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

 
پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

خط آوردن-مدرک کتبی ارایه کردن

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

از زبان افتادن-لال شدن

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی

 
آفتابه‌دزد-دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن

چرک کردن-عفونت کردن زخم

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن

چارخانه-شطرنجی

دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس
دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن-کسی را از جایی بیرون کردن

از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

دو به هم زنی-دو به هم اندازی

چروکیدن-چین دار شدن

 

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

توپ در کردن-توپ انداختن

بی بی قدومه-دختر بچه ای که ادای مادر بزرگ ها را در می آورد

خوش خوراک-نگا. خوش خور
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

حاضر به یراق-حاضر و آماده

تند و تیز- تند تیز

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

خدا کند-ای کاش

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

از زبان افتادن-لال شدن

داغان شدن-از هم پاشیدن-متفرق شدن

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

خیابان گردی-بی کاری-ولگردی

حمله کردن-یورش بردن

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

بند آوردن-متوقف کردن

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

 

دوا درمان-مداوا-معالجه

 

اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

چنبره زدن-حلقه زدن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن
از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)
احوال گرفتن(جویای حال شدن)

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

افتاده(فروتن، متواضع)

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

چرک-کثیف

خم شدن-دولا شدن

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

اما(اشکال‌تراشی، ایجاد شبهه)

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

ابرو انداختن-ابرو آمدن

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)
چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی
دست کسی را توی پوست گردو گذاشتن-کسی را گرفتار مشکل و سختی کردن

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

تنگ هم-چسبیده به هم

ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)
آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن
پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
پَس-ناجور-خراب

زبان کوچکه-زبان کوچک

زیر شلواری-زیر جامه

چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد

چشم روشن شدن-شاد و خرسند شدن

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

 

زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن

به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

خش و خش-نگا. خش خش

بنده زاده-پسر من

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

پشک انداختن-قرعه کشیدن

چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی

 

دل آشوبه گرفتن-دچار حالت تهوع شدن

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

 

دم بازی-چاپلوسی-تملق

چو-شایعه

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

خسارت دیدن-زیان دیدن

جفنگ-یاوه-سخن بی هوده-هرزه

زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند

 

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن
چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

بی پایه-دروغ-پوچ

 

چغاله بادام-بادام نارس

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

خارشک-مردم آزار-سادیست

 

اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)

آی زرشک-آی زکی

 

اشتر گربه(چیزهای نامتناسب با هم)

پیش پیش-جلو جلو

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی

 

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست
 

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

حساب کشیدن-حساب خواستن

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

تخم حرام-حرام زاده-شرور-شیطان

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

روز پنجاه هزار سال-روز قیامت

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)

 
زن بردن-همسر گرفتن مرد
چشم و همچشمی-رقابت

خر-نفهم و کودن-بزرگ-زیاد

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت

اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)

خاله وارفته-آدم شل و ول و شلخته

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

چار دستی-قمار چهار نفری

آشنا روشنا(دوست آشنا)

از آب روغن گرفتن(از هر اتفاقی بهره برداشتن)

خود را به نفهمی زدن-تظاهر به نفهمیدن کردن

تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن
زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
تو سری خورده-آدم خوار و حقیر

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

دهن دره-خمیازه

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

باد کردن-به فروش نرفتن-کسی را به کاری سخت برانگیختن

آب تاختن-پیشاب کردن

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

دکمه بازگشت به بالا