برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 25
تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح
اهل حال(دوستدار تفریح و خوشگذرانی)
توجیهی-برنامه های توضیحی
آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)
تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن
حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی
آبدست-ماهر-استاد
آب نخوردن چشم-امید نداشتن
زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن
دریافتی-حقوق
چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود
چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن
از سر نو(دوباره)
چشم و همچشمی-رقابت
از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن
دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن
افسارگسیخته-سرکش
ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی
دولاب-گنجه-کمد-قفسه
پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن
چله گرفتن-نگا. چله داری کردن
از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن
تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند
اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)
اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)
آش آلو شدن-خجالتزده شدن-سکهی یکپول شدن-کنفت شدن
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)
آینهی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)
پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن
آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص
زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن
به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه
ته گرفتن-سوختن غذا
دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن
در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن
تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب
دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی
خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن
جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی
آپارتی(زن بیحیا و بدزبان، سلیطه، پاچهورمالیده)
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه
چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن
ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن
تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن
پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی
چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند
آب به زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)
بادپا-تند رو-تیز تک
تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن
خانه آباد-عبارتی برای تحسین است
چموش-سرکش-یکدنده
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار
زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق
آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعهای که احتمال فرخنده و نحسبودن هر دو در آن هست)
چایمان-سرما خوردگی
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
چاپ خوردن-به چاپ رسیدن
خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن
حالا حالاها-مدت دراز
زبان کوچکه-زبان کوچک
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن
جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن
باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش
دزدیده-دزدکی
آینهی زانو-برآمدگی زانو
خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
از خدا بیخبر(ظالم، نابهکار)
دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن
ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات
تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار
پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن
پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار
دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه
دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه
جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد
حالی کردن-فهماندن
رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن
خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد
دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس
بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق
رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن
ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود)
پِی-دنبال
دولاب-گنجه-کمد-قفسه
دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی
از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بیحوصله شدن)
چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند
الف الف کردن(قاچقاچ کردن)
دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن
چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده
جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت
دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن
دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن
جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی
چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن
پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی
تنگاب آمدن-به جان آمدن
آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق
دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن
دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن
دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن
چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار
آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته
آمد کردن(رخدادن واقعهای خجسته)
برآورد-تخمین
دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع
دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن
روی پا بند نبودن-آرام و قرار نداشتن
ازرق شامی(اخمو، ترشرو)
تخم چشم-مردمک چشم
زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق
شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)
الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند میخوانند
آب شیراز-شراب
بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
زندگی-مال-وسایل کار و خانه
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه
بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد
آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیلشده، ورپریده)
چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد
اختلاط کردن(بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن)
جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن
خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن
حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون
به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن
از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کمحوصله بودن
تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن
بند-ریسمان-طناب-رشته
پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن
آهوی مانده گرفتن-بیانصافی کردن-عاجزکشی کردن
اله و بله(چنین و چنان)
چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد
آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست-از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد
دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است
جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن
خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل
خشک زدن-مات و مبهوت ماندن
دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب
آفتابهآبکن-پست ترین نوکر
تخمش را ملخ خورده-نایاب است
دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن
آبگوشتی(بیارزش، پیش پا افتاده)
دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی
از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن
بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار
آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن
آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن
ختم شدن-پایان گرفتن
آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن
دلسوز-غمخوار
اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا
چرند اندر چرند-پرت و پلا
ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی
خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم
چراغان شدن-جشن گرفتن
تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز
رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود
پهن شدن آفتاب-روز شدن
تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر
خیط شدن-نگا. خیت شدن
بابا شمل-لوطی-داش مشدی
این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)
چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن
انگشت رساندن-دستدرازی کردن-دست زدن
از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن
آی زرشک-آی زکی
جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد
دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده
پیر پاتال-فرتوت-کهن سال
اِحلیل خوردن(فریب خوردن)
دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی
به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب
خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه
خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن
پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب
دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن
چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن
از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن
پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
از گرد راه رسیده(تازهوارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)
چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد
تریاکی-معتاد به تریاک
ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن
انگشتپیچ(نوعی گز رقیق)
پیش کردن-راندن به جلو
دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن
دست و بال-دور و بر-اطراف
تنگ هم-چسبیده به هم
خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن
پاتی-در هم و بر هم-نامنظم
به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد
آینهی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن
از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)
به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو
چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن
حمله ای-مبتلا به بیماری غش
آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره
چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس
چِخه-نگا. چِخ
دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن
خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب
ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند
حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن
ابریشم-زن نوازنده-مطرب
ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته میشود، آری به خدا)
بازداشتن-منع کردن-مانع شدن
پیش کردن-راندن به جلو
زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
دیر فهم-کند ذهن-کودن
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
اروای ننهات(ارواح بابات)
پر افاده-متکبر-مغرور
به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن
تعریفی-قابل توجه-عالی
چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن
دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن
دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت
چول-بیابان
پشتک-پرش از پشت
بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان
از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)
تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن
زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)
آهنگ ریپدار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)
ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک
بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری
آقبانو-نوعی پارچهی نخی نازک
دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن
بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن
چلک بازی-بازی الک دولک
این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر
حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن
چاقالو-چاق-فربه
آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص
خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه
بست زدن-کشیدن یک بست تریاک
از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن
اجاقکور-نازا-بی فرزند
دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن
پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری
خیار چنبر-نوعی خیار
اسباب زحمت(کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود)
حق نشناس-نا سپاس
دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن
دیم کاری-کشاورزی دیم
خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
حیوونی-نگا. حیوانکی
البرز(بلندقامت، دلیر)
الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن
در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن
از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن
پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد
اَجق وَجق-چیزی با رنگهای تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ
آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن
حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت
خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن
خواب و خوراک-خورد و خواب
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیشبینی سخن راندن)
آسمانجل-ندار-بیچیز-کسی که رواندازش آسمان است
جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند
دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن
خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران
روز هفتاد هزار سال-روز قیامت
دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن
خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک
بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی
آبِ آب-آبکی-بیمایه-بیرنگ
ازخودراضی-متکبر-خود پسند
خراب شدن-از کار افتادن-منحرف
بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن
آش شلهقلمکار-بینظم و قاعده
چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد
دست پاک-درستکار
زن مرده-مردی که زنش درگذشته است
جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن
اجباری(خدمت سربازی)
از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)
آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)
پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار
دور از شما ب-لانسبت
در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن
دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی
زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد
به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه
تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون
دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت
از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)
تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است
ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف
زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن
پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن
خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن
دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی
دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی
چروک-چین و شکن
پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن
بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور
حمله گرفتن-غش کردن
ابریشم-زن نوازنده-مطرب
باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن
استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)
دق دلی-دق دل
تک و تو-توان و قدرت-شتاب
حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه
با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن
دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور
خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است
زنانه-ویژه ی زنان
پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست
جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند
اجابت کردن معده(قضای حاجت)
حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین
رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن
خرخاری-همدیگر را خاراندن
از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)
بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن
رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن
بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور
آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)
تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن
انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب
بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات
دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب
دیر کرد-تاخیر-تعویق
چین و خم-پیچ و تاب
پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد
آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
از شیر مادر حلالتر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست
زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند
دست آموز-تربیت شده-آموخته
تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن
پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن
روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان
تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن
به نام نقی، به کام تقی-سودی که از آن کسی است نصیب کس دیگری شود
چانه انداختن-جان کندن-حرکت پیش از مرگ
خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن
خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن
چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی
آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی
از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)
زرت و پرت-چرت و پرت
خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن
پوست پیازی-نازک و بی دوام
آینهی دق(آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم)
دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود
باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن
دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی
خارشک-مردم آزار-سادیست
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
اسرار مگو(حرفهای ناگفتنی)
خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن
جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی
دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن
آتشِ تر(شراب، لب معشوق)
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
بند آمدن-متوقف شدن
آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه بهکار میرود)
دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق
رشوه گیر-رشوه خوار
چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند
افتاده-فروتن-متواضع
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن
ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه
تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه
بی پرده-رک و صریح-آشکار
پیشت-آوازی برای راندن گربه
روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن
بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن
زردنبو-زردمبو
جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن
تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن
اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن
خوابگوشی-سیلی-کشیده
در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
زیر لب خندیدن-تبسم کردن
چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند
پِق-صدای خنده ی ناگهانی
اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی
اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده
زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن
بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند
زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن
روز مبادا-روز سختی و پریشانی
چپ رو-تند رو
جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
اصل کاری(مهمترین چیز یا شخص)
چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن
پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی
تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند
دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن
خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن
پوشک-کهنه ی بچه
چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن
درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ
چین دادن-تابدار و شکن دار کردن
زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن
چشمگیر-جالب توجه-با ارزش
تک و تا-جنب و جوش
از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن)
اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن
داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن
به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ
اهل کوفه-سست پیمان-بیوفا و غیرقابل اعتماد
پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر
تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن
تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد
دور از شما ب-لانسبت
تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن
آبِ آب-آبکی-بیمایه-بیرنگ
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد
خشتک-وسط درز دو پا در شلوار
خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
دهن-واحد آواز خواندن
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
پاک-به کلی-یکسره
الحق و الانصاف(انصافن، حقن)
آب اندام-زیبا تن و خوشرو
آدم دو قازی-شخص بیسروپای بیارزش
تنبان درآر-بی حیا-دریده
بامب-توسری
دندان عاریه-دندان مصنوعی
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن
پر بودن خیک کسی-سیر بودن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
جرواجر کردن-پاره پاره کردن
به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن
آب آتش مزاج-می سرخ
تار و مار-متفرق-پراکنده
انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن
رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم
آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)
دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده
پیشاب-ادرار
به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن
حساب انگشت بالا-حساب ساختگی
چیز خور-مسموم شده
دیگ بخار-دستگاه تولید بخار
خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز
زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن
خاکروبه-زباله-آشغال
چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن
آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینهی تعمیر چیزی از بهای نو آن)
از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)
آن چنانی-چنانکه خود میدانی-بسیار گرانبها-بسیار عجیب
آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن
دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش
ازرق(چشم زاغ)
جوغ-جوی آب
چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن
ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش
به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن
ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته میشود-آری به خدا
ابرو انداختن-ابرو آمدن
خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند
خرده کاری-کار جزیی
ابرو کج کردن(خشم گرفتن)
حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن
دق مرده-گرفتار شده به بیماری دق-غمگین
به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن
پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی
دست و بال-دور و بر-اطراف
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری
پشه کوره-پشه ی ریز
بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز
پوست کلفت-سخت جان-مقاوم
جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن
تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی
روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن
تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن
پا بر جا-ثابت قدم-استوار
دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
زیر دُم سُست-زن منحرف
تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید
حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن
انگشتشمار-کم-معدود
جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
افندی پیزی-بهظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه
آل(موجودات افسانهای مانند جن و غول)
در معامله را گذاشتن-در قال را گذاشتن
چشم باباقوری-نابینا-کور
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است
دل واپسی-نگرانی-اضطراب
خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن
دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر
آدم(نوکر، امردی که بچهبازان نزد خود نگاه میدارند و مخارجش را میپردازند)
در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه
جرواجر کردن-پاره پاره کردن
پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن
تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن
خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابهجا و نشدنی داشتن)
آب در هاون کوفتن(کار بیهوده کردن)
آمد(فرخندگی، خوشقدمی)
دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن
رفتگر-سپور-آشغالی
دستِ راست-سمت راست
از قلم افتادن-فراموش شدن-مورد بیمهری قرار گرفتن
پا واکردن-به راه افتادن بچه
انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن
از این حرفها(مطالبی از آنگونه که پیش از این گفته شد)
رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن
خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن
پات-بی آبرو-بی تربیت
به هم زدن-قطع رابطه کردن
جانور-کرم شکم و معده
جَلدی-بی درنگ-به چالاکی
به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است
دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن
از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، بهکلی تغییر کردن)
چندر غاز-پول بسیار کم
اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن
چرند اندر چرند-پرت و پلا
از حال رفتن-بیحال شدن-غش کردن
دوا-واجبی-مشروبات الکلی
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)
دوندگی-سعی و کوشش
ابنهای-کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد
حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن
حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی
خاله وارَس-آدم فضول
چاک کردن-نگا. چاک دادن
بیلاخ-بالا بردن و نشان دادن انگشت شست به هنگام ناباوری به معنی : آنچه که می گویی خیالی بیش نیست-فقط این انگشت به تو می رسد. مترادف شیشکی
جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده
دست خوش !-آفرین
بُراق-خشمگین-عصبانی
خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان
از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بیمهری قرار گرفتن)
زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن
زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید
آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)
پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن
راپرتچی-گزارش دهنده
حق و حساب-باج سبیل-رشوه
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس میگیرد
پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب
آبکی(بیارزش، از روی بیعلاقگی)
از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن
اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی
چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن
جا انداختن-به سر جای خود آوردن
خانه زاد-نوکر-خدمت گزار
چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن
بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن
خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن
از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن
دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن
توجیهی-برنامه های توضیحی
پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود
تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن
روکاری-کار روی بنا یا چیزی
جیغ و داد-داد و فریاد
تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند