برگزیده

برگزیده ای از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 25

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)

 

توجیهی-برنامه های توضیحی

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

آبدست-ماهر-استاد

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

دریافتی-حقوق

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

چپاندن-چیزی را به زور و فشار در چیز دیگری جا دادن-تپاندن

از سر نو(دوباره)

تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن

چشم و همچشمی-رقابت
 

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

افسارگسیخته-سرکش

حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

چله گرفتن-نگا. چله داری کردن

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

آش آلو شدن-خجالت‌زده شدن-سکه‌ی یک‌پول شدن-کنفت شدن

 
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)

آینه‌ی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

ته گرفتن-سوختن غذا

 

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

 

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

 

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

 

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن

تو دو کشیدن-کسی را وارد کاری کردن

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

 

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

بادپا-تند رو-تیز تک

تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

چموش-سرکش-یکدنده

ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

چایمان-سرما خوردگی

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

حالا حالاها-مدت دراز

چارچار زدن-بی حیایی کردن

زبان کوچکه-زبان کوچک

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

دزدیده-دزدکی

آینه‌ی زانو-برآمدگی زانو

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت
برای هفت پشت کسی کافی بودن-از تحمل کسی خارج بودن-بسیار زیاد بودن
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

زیر آبی-زیرآبکی

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

حالی کردن-فهماندن

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)
پِی-دنبال

دولاب-گنجه-کمد-قفسه

 
دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

بی قواره-بد شکل

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن

 
دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

جز و وز-اظهار عجز و ناراحتی-شرح غم و اندوه-صدای سوختن چیزی

چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

تنگاب آمدن-به جان آمدن

آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

چاله چوله-جای پر از گودال-زمین ناهموار

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته

آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

برآورد-تخمین

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

روی پا بند نبودن-آرام و قرار نداشتن

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

تخم چشم-مردمک چشم

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

 

جان کلام-اصل مطلب

آب شیراز-شراب

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد

آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیل‌شده، ورپریده)

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

 

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن

تخت پایی-صاف بودن کف پا

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن
 

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

بند-ریسمان-طناب-رشته

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

اله و بله(چنین و چنان)

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

 
جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن
خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل
خشک زدن-مات و مبهوت ماندن

دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

از خواب پریدن-بیدارشدن ناگهانی از خواب

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن

آب نمک زدن-با شیرین زبانی گفتن

ختم شدن-پایان گرفتن
آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

دلسوز-غمخوار

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

چرند اندر چرند-پرت و پلا

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم

چراغان شدن-جشن گرفتن

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

 

تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

پهن شدن آفتاب-روز شدن

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

خیط شدن-نگا. خیت شدن

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

پای پس-عوض-تلافی

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

 

انگشت رساندن-دست‌درازی کردن-دست زدن

از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

آی زرشک-آی زکی

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

اِحلیل خوردن(فریب خوردن)

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

 

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف
حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

 

پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد
تریاکی-معتاد به تریاک

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

انگشت‌پیچ(نوعی گز رقیق)

پیش کردن-راندن به جلو

دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن

دست و بال-دور و بر-اطراف

تنگ هم-چسبیده به هم

خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو

چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

چِخه-نگا. چِخ

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود، آری به خدا)

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

بازداشتن-منع کردن-مانع شدن

دربند-کوچه ی بن بست-مانع در محل ورود

پیش کردن-راندن به جلو

 

زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

دیر فهم-کند ذهن-کودن

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

پر افاده-متکبر-مغرور

به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن

تعریفی-قابل توجه-عالی

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

چول-بیابان

بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین

پشتک-پرش از پشت

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)
آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)
ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

 
چلک بازی-بازی الک دولک

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

چاقالو-چاق-فربه

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

بست زدن-کشیدن یک بست تریاک

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

اجاق‌کور-نازا-بی فرزند

دود از کله ی کسی برخاستن-سخت شگفت زده شدن-حیرت بسیار کردن

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

خیار چنبر-نوعی خیار

 
 

اسباب زحمت(کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود)

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

حق نشناس-نا سپاس

دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن

دیم کاری-کشاورزی دیم

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
حیوونی-نگا. حیوانکی

البرز(بلندقامت، دلیر)

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

تکه ی کسی بودن-مناسب کسی بودن

پایه دار-هر چیزی که پایه داشته باشد

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده

دور برداشتن-گرم شدن-مبالغه کردن-کش دادن-عصبانی شدن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن

خواب و خوراک-خورد و خواب
از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیش‌بینی سخن راندن)
آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن

خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک
بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی
آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

ازخودراضی-متکبر-خود پسند

حرف پوچ-سخن بی معنی

بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن

آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

دست پاک-درستکار

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است

جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن

اجباری(خدمت سربازی)

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

دور از شما ب-لانسبت

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

این مطلب را هم بخوانید :   راه های تشخیص سیگار برگ

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

تو در تو- تو به تو

زهکونی-اردنگی-تیپا

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

 
پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

چغل خور-سخن چین

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی

 

دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی

چروک-چین و شکن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

از جنس چیزی بودن

 

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

حمله گرفتن-غش کردن

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

دق دلی-دق دل

 

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

دگنگ-چوب-چماق-اعمال زور

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

زنانه-ویژه ی زنان

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

حق به جانب-دارای ظاهر مظلومانه و دروغین

رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن

خرخاری-همدیگر را خاراندن

از خیر چیزی گذشتن(از چیزی صرفنظر کردن)

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

رد گم کردن-اثر چیزی یا کاری را از میان بردن-گمراه ساختن-نظر کسی را از چیزی منحرف کردن

بزن بهادر-اهل دعوا و مرافعه-قلچماق-پر زور

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

 
انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

دیر کرد-تاخیر-تعویق
چین و خم-پیچ و تاب

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
از شیر مادر حلال‌تر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست
زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند

دست آموز-تربیت شده-آموخته

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

تنگ کسی افتادن-در مجاورت کسی قرار گرفتن

به نام نقی، به کام تقی-سودی که از آن کسی است نصیب کس دیگری شود

چانه انداختن-جان کندن-حرکت پیش از مرگ

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

زرت و پرت-چرت و پرت

خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

پوست پیازی-نازک و بی دوام

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

خارشک-مردم آزار-سادیست
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته

زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

 

جیک و بیک کسی را دانستن-دانستن همه ی اسرار کسی

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

بند آمدن-متوقف شدن

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

رشوه گیر-رشوه خوار

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند
افتاده-فروتن-متواضع
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

بی پرده-رک و صریح-آشکار

 

پیشت-آوازی برای راندن گربه

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

 

بکسل کردن-چیزی را به دنبال خود کشیدن و بردن

زردنبو-زردمبو

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن
خوابگوشی-سیلی-کشیده
در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
زیر لب خندیدن-تبسم کردن

دوبل-دو برابر

 

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

پِق-صدای خنده ی ناگهانی

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

اتیکت-برچسب-آداب و رسوم-قاعده

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

زیر پای کسی را خالی کردن-زیر پای کسی را جارو کردن

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

حق شناس-سپاس گزار

چپ رو-تند رو

 

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن(بهره بردن از چیزی، نصیب بردن)

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)
چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن
پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

پوشک-کهنه ی بچه

چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

تک و تا-جنب و جوش

 

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

آینه‌ی هفت‌جوش-خورشید

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن

تخت کردن-هموار کردن-پر کردن-کامل کردن

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

دور از شما ب-لانسبت
تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ
خبر مرگش-خدا مرگش بدهد

چنگولک-سست و ضعیف

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن

چموش-سرکش-یکدنده

دهن-واحد آواز خواندن

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

پاک-به کلی-یکسره

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش

تنبان درآر-بی حیا-دریده

بامب-توسری

دندان عاریه-دندان مصنوعی

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

جرواجر کردن-پاره پاره کردن

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

راه اندازی-راه انداختن

آب آتش مزاج-می سرخ

تار و مار-متفرق-پراکنده

انگشت به دهان نهادن-متحیر ماندن

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

 

پیشاب-ادرار

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی
چیز خور-مسموم شده
دیگ بخار-دستگاه تولید بخار
خوار و حقیر-بی اعتبار-بی ارزش-ناچیز

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

خاکروبه-زباله-آشغال

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن)

از خر شیطان پایین آمدن(از لجاجت دست برداشتن، از تصمیم نادرستی منصرف شدن)

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

آب تاختن-پیشاب کردن

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

ازرق(چشم زاغ)
جوغ-جوی آب

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

زدن به هر دری-برای رسیدن به مقصود به هر جا و هر کسی متوسل شدن

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن

ای والله-در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته می‌شود-آری به خدا

ابرو انداختن-ابرو آمدن

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

خرده کاری-کار جزیی

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن

دق مرده-گرفتار شده به بیماری دق-غمگین

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

 
 

دست و بال-دور و بر-اطراف

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

خوش حرکت-خوش رفتار-طناز

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

پشه کوره-پشه ی ریز

بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

جُم خوردن-تکان خوردن-برای انجام کاری آماده شدن

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی

زیر دُم سُست-زن منحرف

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

انگشت‌شمار-کم-معدود

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

آل(موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول)

در معامله را گذاشتن-در قال را گذاشتن

چشم باباقوری-نابینا-کور
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

از کوره در رفتن-به خشم آمدن-آتشی شدن-از جا در رفتن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن

دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند

دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه

جرواجر کردن-پاره پاره کردن

پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

از پشه گوشت کبابی خواستن(خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن)

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

رفتگر-سپور-آشغالی

دستِ راست-سمت راست

از قلم افتادن-فراموش شدن-مورد بی‌مهری قرار گرفتن

پا واکردن-به راه افتادن بچه

انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت

خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن

پات-بی آبرو-بی تربیت

به هم زدن-قطع رابطه کردن

جانور-کرم شکم و معده

جَلدی-بی درنگ-به چالاکی

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

دیدن چیزی از چشم کسی-از او دانستن-به حساب او گذاشتن

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

چندر غاز-پول بسیار کم

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

چرند اندر چرند-پرت و پلا

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

دوندگی-سعی و کوشش

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

اجاق کسی کور بودن(نازا بودن، بی فرزند بودن)

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

خاله وارَس-آدم فضول

چاک کردن-نگا. چاک دادن

بیلاخ-بالا بردن و نشان دادن انگشت شست به هنگام ناباوری به معنی : آنچه که می گویی خیالی بیش نیست-فقط این انگشت به تو می رسد. مترادف شیشکی

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

دست خوش !-آفرین

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

بُراق-خشمگین-عصبانی

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)
زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن
زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت

راپرتچی-گزارش دهنده

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

 

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب
آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن

 

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

 

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن

توجیهی-برنامه های توضیحی

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

اشک کوه(یاقوت، لعل)

تور خوردن-برخورد کردن-به پست کسی خوردن

جیغ و داد-داد و فریاد

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

دکمه بازگشت به بالا